شهید پروازهای بلند

 

به نام خدا

 

              من آن خاکم که همواره در اوج آسمانم

             پـر از عبـاس بـابـایـی پــر از عبـاس دورانـم

 

 

 

 

💐 خاطره ای از شهید عباس بابایی 💐

 

 

 

🌺 خدايا دستت را روي سرم بگذار  🌺

 

🍀 عباس نمازش را بسيار با آرامش و خشوع مي خواند . در بعضي وقتها که فراقت بيشتري داشت آيه ( اياک نعبد و اياک نستعين ) را هفت بار با چشماني اشکبار تکرار مي کرد . 

به ياد دارم از سن هشت سالگي روزه اش را به طور کامل مي گرفت . او به قدري نسبت به ماه رمضان مقيد و حساس بود که مسافرتها و مأموريتهايش را به گونه اي تنظيم مي کرد تا کوچکترين لطمه اي به روزه اش وارد نشود . او هميشه نمازش را در اول وقت مي خواند و ما را نيز به نماز اول وقت تشويق مي کرد . 

🍀 فراموش نمي کنم ، آخرين بار که به خانه ما آمد ، سخنانش دلنشين تر از روزهاي قبل بود . از گفته هاي او در آن روز اين بود که : 

وقتي اذان صبح ميشود،پس از اين که وضو گرفتي،به طرف قبله بايست و بگو اي خدا✋ ! اين دستت را روي سر من بگذار و تا فردا برندار . 

به شوخي دليل اين کار را از او پرسيدم . او در پاسخ چنين گفت : 

اگر دست خدا روي سرمان باشد ، شيطان هرگز نمي تواند ما را فريب دهد . 

از آن روز تا به حال اين گفته عباس بي اختيار در گوش من تکرار مي شود . 

 

خاطرات_شهدا

#عباس_بابایی

#دست_خدا