
به نام خدا
#شهیدانه
یادمه تو دوره آموزشی تبریز ، شامگاه همه خسته و ڪوفته اومدیم سمت آسایشگاه . بعد اون همه تمرینات سخت تازه باید مثل بچه آدم میرفتیم و پوتینهامون رو هم واڪس میزدیم .
ما نای ایستادن رو پاهامون رو هم نداشتیم .
واڪس زدن ڪه جای خودش رو داشت .
تو اون حالت ڪه منتهای آمال ما این بود ڪه بچسبیم به زمین و استراحت و ...
حسین پوتین همه بچهها رو برد و واڪس زد و اومد نشست روبرویمان . آن لحظه احساس ڪردم « بامرامترین آدم » روی زمین نشسته روبهرویم .
#شهید_حادثه_تروریستی_اهواز
🌹شهید حسین ولایتی فرد
❁🌹❁✧

به نام خدا
یا مهدی (عج):
امروز روز عرفه و شهادت مسلم حسین(ع)
#روضه_حضرت_مسلم_علیه السلام
کم در میان کوفه عذابم نداده اند
با کامِ تشنه گشتم و آبم نداده اند
از بس که بین کوچه جوابم نداده اند
دل خوش شدم به یاری یک پیرزن حسین...
شهادت حضرت مسلم علیه السلام تعزیت باد.
امروز در دعای عرفه برای همه خدمتگزاران امام زمان (عج) دعا کنید و توفیق خدمتگزاری را خواستار باشید.ان شاء الله
کلامی از شهید در باب عرفه
#کلام_شهید
وقوف در #عرفات،
مقدمهٔ وقوف در مشعر است.
یعنی که #عرفان مقدمه شهود؛
و چون به شهود رسیدی،
مهیای #شهادت باش؛
آنچنان که اسماعیل بود،
و آنچنان که #حسین...
شهید سیدمرتضی آوینی
و در ادامه 👇اعمال امروز
💥اعمال روز عرفه
روز نهم روز عرفه و از اعیاد عظیمه است اگرچه به اسم عید نامیده نشده است . عرفه روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و راندهتر و خشمناكترین اوقات خواهد داشت و روایت شده كه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را شنید كه از مردم تقاضای کمک مینمود. امام به او فرمود: واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا میكنى؟ حال آن كه در این روز امید میرود که بچه هاى در شكم هم از فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند.
💥براى این روز اعمالی ذکر شده است:
۱- غسل که مستحب است قبل از زوال انجام شود .
۲- زیارت امام حسین علیه السلام ،
كه از هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بالاتر است و احادیث، در كثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر كسى توفیق یابد كه در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش كمتر از كسى كه در عرفات است نیست.
۳- بعد از نماز عصر پیش از آن كه مشغول به خواندن دعاهاى عرفه شود در زیر آسمان دو ركعت نماز بجا آورد و نزد حق تعالى به گناهان خود اعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات رستگار شود و گناهانش آمرزیده گردد. پس چون وقت زوال شد زیر آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نیكو به عمل آورد و چون فارغ شود دو ركعت نماز اقامه كند. در ركعت اوّل بعد از حمد، توحید و در دوم بعد از حمد، قُل یا اَیُّهَا الْكافِروُنَ خوانده شود. و بعد از آن چهار ركعت نماز گزارد که در هر ركعت بعد از حمد، توحید پنجاه مرتبه بخواند. كه این نماز، همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است .
۴- شیخ كفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى كسى كه ضعف پیدا نكند و مانع دعا خواندن او نشود.
۵- مستحب است غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین علیه السلام در روز و شب عرفه .
۶- تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله در روز عرفه که در مقاتیح الجنان آمده
۷- سوره توحید صد مرتبه و آیة الكرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه خوانده شود و دعای ذیل خوانده شود:
لااِلهَاِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَ یُمیتُ.....
۸-خواندن دعای
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ....
۹- دعای ام داود خوانده شود .
۱۰- این تسبیح را كه ثواب آن بسیار است گفته شود:
سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ بَعْدَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ مَعَ كُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ.....
۱۱- دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه خوانده شود.
۱۲- در آخر روز عرفه این دعا خوانده شود :
یا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّكَ وَاِنَّ مَغْفِرَتَكَ لى لا تَنْقُصُكَ فَاَعْطِنى ما لا....
۱۳- دعای مشلول خوانده شود.
منبع:مفاتیح الجنان
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَجبزارک تصویرابزارک تصویرابزارک تصویر

به نام خدا
مهمترین سند ولایت امیرالمومنین علیه السلام و ائمه پس از ایشان علیهم السلام، یعنی متن خطابه غدیر از طریق امام باقر علیه السلام به ما رسیده است...
شهادت ایشان را به محضر وارث غدیر تعزیت می گویم.
خطبه غدیر راویان بسیاری دارد. یکی از از آن راویان،امام باقر(ع) است که با اشراف کامل به تمامی آن واقعه بزرگ به نقل آن می پردازد. آن حضرت پیش از شروع خطبه ، معانی را به عنوان مقدمه بیان می فرماید که از علت واقعه غدیر ، دغدغه های پیامبر تاکید های جبرییل از جانب خداوند برای ابلاغ رسالت و مطالب بسیار ارزنده ای پرده بر می دارد که می تواند ما را از فضای حاکم بر آن زمان آگاه سازد و از آن واقعه بزرگ که سرنوشت اسلام را رقم زد تصویری گویا و شفاف ترسیم نماید.
و در این راستا کتابی تهیه شده به نام : خطبه غدیر به انضمام داستان غدیر از زبان امام باقر(علیه السلام)
پدید آورنده : حجت الاسلام داوودروحانی معین

به نام خدا
من آن خاکم که همواره در اوج آسمانم
پـر از عبـاس بـابـایـی پــر از عبـاس دورانـم
💐 خاطره ای از شهید عباس بابایی 💐
🌺 خدايا دستت را روي سرم بگذار 🌺
🍀 عباس نمازش را بسيار با آرامش و خشوع مي خواند . در بعضي وقتها که فراقت بيشتري داشت آيه ( اياک نعبد و اياک نستعين ) را هفت بار با چشماني اشکبار تکرار مي کرد .
به ياد دارم از سن هشت سالگي روزه اش را به طور کامل مي گرفت . او به قدري نسبت به ماه رمضان مقيد و حساس بود که مسافرتها و مأموريتهايش را به گونه اي تنظيم مي کرد تا کوچکترين لطمه اي به روزه اش وارد نشود . او هميشه نمازش را در اول وقت مي خواند و ما را نيز به نماز اول وقت تشويق مي کرد .
🍀 فراموش نمي کنم ، آخرين بار که به خانه ما آمد ، سخنانش دلنشين تر از روزهاي قبل بود . از گفته هاي او در آن روز اين بود که :
وقتي اذان صبح ميشود،پس از اين که وضو گرفتي،به طرف قبله بايست و بگو اي خدا✋ ! اين دستت را روي سر من بگذار و تا فردا برندار .
به شوخي دليل اين کار را از او پرسيدم . او در پاسخ چنين گفت :
اگر دست خدا روي سرمان باشد ، شيطان هرگز نمي تواند ما را فريب دهد .
از آن روز تا به حال اين گفته عباس بي اختيار در گوش من تکرار مي شود .
خاطرات_شهدا
#عباس_بابایی
#دست_خدا

به نام خدا
امام جواد علیه السلام می فرمایند:
یا معاشر الشیعه خاصموا بسوره "انا انزلناه" فی لیله القدر تفلحوا
ای پیروان تشیع، با مخالفان امامت به سوره «انا انزلناه» استدلال کنید تا پیروز گردید.
📚 اصول کافی، جلد۱، صفحه ۲۴۹، حدیث۶
🌱

به نام خدا
مختصری از شهادت حضرت علی(ع) از نگاهی دیگر
پس از جریان جنگ صفّین و تحمیل ابوموسى اشعرى براى حكمیّت؛ و بعد از به وقوع پیوستن جنگ نهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج كه حضرت على(علیهالسلام) را تكفیر كرده بودند تصمیم گرفتند تا به عنوان خونخواهى، سه نفر از والیان و سران حكومتى را ترور نمایند.
یكى عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود كه ترور امیرالمؤمنین، امام على(علیهالسلام) را در كوفه؛ و دیگرى بَرك بن عبدالله كه او ترور معاویه را در شام؛ و سومین نفر عمر بن بكر، که ترور عمرو بن عاص را در مدینه به عهده گرفت .
و بعد از آن كه هر سه منافق، هم قسم شدند كه یا كشته شوند یا هدف شوم خود را به اجراء درآورند، هر كدام به سوى هدف مورد نظر خود رهسپار شدند.
و عبدالرّحمن پس از آن وارد كوفه شد، روزى در یكى از كوچههاى كوفه، زنى را به نام قُطّام كه پدرش در جنگ نهروان كشته شده بود ملاقات كرد.
و چون قطّام، زنى بسیار زیباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاكراتى با او براى خواستگارى كرده بود، پس شیفته جمال او گردید و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنهاد ازدواج به قطّام داد.
قطّام در پاسخ گفت: در صورتى با پیشنهاد تو موافقت مىكنم كه سه هزار درهم و یك غلام مهریهام قرار دهى، مشروط بر آن كه علىّ ابن ابى طالب را نیز به قتل برسانى .
عبدالرّحمن براى امتحان قطّام گفت: دو شرط اوّل را مىپذیرم؛ لیكن مرا از قتل علىّ معاف دار.
قطّام گفت: خیر، چون شرط سوّم از همه مهمتر است؛ و اگر مىخواهى به كام و عشق خود برسى، بایستى حتما انجام پذیرد.
عبدالرّحمن وقتى چنین شنید، گفت: من به كوفه نیامدهام، مگر به همین منظور. (1)
پس از آن، قطّام هر ساعت خود را به شكلى آرایش و زینت مىكرد و در مقابل عبدالرّحمن به طنّازى و عشوهگرى مىپرداخت تا آن كه او را بیش از پیش دلباخته خود نماید.
و چون آتش عشق و شهوت عبدالرّحمن شعلهور گشته و فزونى یافت؛ و نیز زمان موعود با همپیمانانش فرا رسید، آن ملعون شمشیرى مسموم همراه خود برداشت؛ و سحرگاه به مسجد كوفه وارد گشت .
و هنگامى كه نماز صبح به امامت حضرت على(علیهالسلام) شروع شد، عبدالرحمن پشت سر امام ایستاد؛ و هنگامى كه سر از سجده برمىداشت ناگهان عبدالرّحمن فریادى كشید و با شمشیر بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گریخت.
در همین لحظه امام اظهار داشت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»؛ قسم به پروردگار كعبه، رستگار و سعادتمند شدم.(2)
بعد از آن، حضرت را با فرق شكافته و بدن خونین به منزل آوردند؛ و پزشكان بسیارى جهت معالجه آن حضرت آمدند، یكى از آنان پزشكى بود به نام اثیر بن عمرو سكونى، كه بر بالین حضرت وارد شد؛ و شروع به مداوا گردید.
اطرافیان و اعضاء خانواده حضرت، اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند و با حالتى نگران چشم به پزشك دوخته كه چه مىگوید؛ و نتیجه چه خواهد شد.
پس از آن كه پزشك نگاهى به جراحت آن حضرت كرد، گفت: گوسفندى را ذبح نمایید و سفیدى جگر ریه آن را تا سرد نشده، سریع بیاورید.
وقتى آن را آوردند، پزشك رگ میان سفیدى را بیرون آورد و میان شكاف سر آن حضرت قرار داد؛ و لحظهاى درنگ نمود، در حالتى كه تمامى افراد در انتظار نتیجه، لحظه شمارى مىكردند.
سپس شكاف سر را باز كرد و رگ را خارج نمود؛ با نگاهى به آن، خطاب به حضرت كرد و عرضه داشت: اى امیرالمؤمنین! اگر وصیّتى دارى بفرما، چون متاسفانه زخم شمشیر و زهر آن به مغز سر اصابت و سرایت كرده؛ و راهى براى معالجه آن نیست.(3)
لذا حضرت به فرزندش امام حسن مجتبى(علیهالسلام) فرمود: پسرم! اگر من خوب شدم، خودم آنچه را كه صلاح بدانم با عبدالرّحمن انجام مىدهم .
و چنانچه خوب نشدم و از دنیا رفتم، سعى كنید به او سخت نگیرید و در قصاص تجاوز نكنید، چون او یك ضربت شمشیر زده است شما هم حق ندارید بیش از یك ضربت به او بزنید. (4)
ادامه مطلب عوامل شهادت حضرت علی (ع) از زبان شهید مرتضی مطهری...
التماس دعا
پینوشتها:
1- داستان بسیار مفصّل است ، مشروح آن را از كتب مربوطه بهره مند شوید.
2- اعیان الشّیعة، ج 1، ص 531.
3- حضرت چند نوع وصیّت نمود كه هر یك در جهتهاى مختلف بسیار مهم مىباشد، علاقهمندان مىتوانند به كُتب مربوطه مراجعه نمایند.
4- اعیان الشّیعة، ج 1، ص 532.
برگرفته از کتاب چهل داستان و چهل حدیث، از امیرالمؤمنین على(علیهالسلام)، عبدالله صالحى .

به نام خدا
با ما همراه شوید با مطالبی درمورد شهید محمد معماریان متن کمی طولانیست اما زیبا و پر بار خواهد بود.ان شاءالله!
گام اول: محبت
سال 1351 ـ تهران
دکتر نگاهی به آزمایش های بچه کرد. چند بار معاینه کرد و در آخر گفت: «مننژیت مغزی». بچه تان مننژیت مغزی گرفته، باید بستری شود. تب بالا و تشنج و گریه های شدیدی داشت که امان همه را بریده بود. کودک را بستری کردند. بعد از بیست وچهار ساعت که توی دستگاه بود، دکتر به مادرش گفت: باید آب کمر بچه را بگیریم برای آزمایش های تکمیلی. ممکن است بعد از اینکه آب کمر را کشیدیم، بچه سالم بماند که البته به احتمال نودوپنج درصد فلج می شود. شما رضایت نامه امضا کنید تا ما ادامه دهیم. مادر وقتی این را شنید، رضایت نامه را امضا نکرد. دکتر هم با برخورد تند و توهین آمیز پرونده را برداشت و مطالبی پایین آن نوشت تا دیگر هیچ بیمارستانی این بیمار را قبول نکند. بعد هم پرونده را مقابل مادر انداخت. مادر گفت: خدایی که این مریضی را به بچه من داده، خودش می تواند خوبش کند. خدا می داند که من نمی توانم بچه فلج را نگهداری کنم و کودکش را بغل کرد و رفت خانه. چند روز گذشت. حال بچه روزبه روز خراب تر می شد. حالا دیگر چشمانش بسته نمی شد. یک قطره آب هم نمی خورد. دست و پایش کاملاً خشک و بی حرکت شده و سرش به عقب برگشته بود. مادر سه روز بود که یک آینه گذاشته بود مقابل دهان کودکش تا بفهمد که نفس می کشد یا نه. دیگر مضطر شده بود. دنبال پناهگاه می گشت تا به او پناه ببرد. از همه جا بریده بود. کودکش را بغل کرد و پله ها را بالا رفت و روی بام نشست. کودک را مقابل خودش خواباند. دو رکعت نماز با همان دل شکسته و حال پریشان خواند و هزار بار ذکری گفت که فرج را برایش هدیه آورد: صلی الله علیک یا رسول الله. آخر هم با حال زار گفت: یا رسول الله، اگر کودکم، محمدم، قابل است که بماند شما شفایش بدهید و اگر هم نه، این طفل را از این زجری که می کشد راحت کنید. مادر برای لحظاتی خواب چشمانش را گرفت. سوار سفیدپوشی را دید که آمد و....
وقتی به خودش آمد، محمد را بغل کرد و از پشت بام پایین آمد، می دانست که اتفاقی می افتد. چشمش به ساعت بود. یکی ـ دو ساعت نگذشته بود که محمد آرام آرام پلک زد. سرش را چرخاند. دست و پایش را تکان داد و با نگاهش مادر را جستجو کرد. مادر آرام صدا زد: محمد، محمدجان، بیا بغل مادر. می آیی محمدجان. محمد روی دو زانو تکیه کرد و خم شد و آهسته کمر راست کرد و به آغوش گرم مادر پناه برد. فردا صبح مادر پروندة پزشکی محمد را برداشت، او را بغل کرد و رفت بیمارستان پیش همان دکتر و....
گام دوم: صباوت
در ادامه مطلب با ما همراه شوید....

به نام خدا
سید احمد پلارک؛ شهید عطریِ قطعه 26
می گویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر (ص)؛ «غسیل الملائکه» بوده است و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است. «غسیل الملائکه» به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده باشند و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است.
به نام خدا
اینجا، این گوشه از گلزار شهدای بهشتزهرای تهران، کیلومترها دورتر از مناطق عملیاتی غربی و جنوبی کشور، به هر طرف که نگاه میکنید یاد و نشانی از جنگ دارد، از هشت سال مبارزه نابرابر، هشت سال مقاومت و ایثار.
آمدهایم به قطعه شهدای گمنام، قطعه سرداران بیپلاک؛ جایی که در دل هر مزارش، یک رزمنده بیادعا آرمیده است، رزمندهای که در آتش باران گلوله و خمپاره بیشتر از 30 سال پیش آسمانی شده و حالا اینجاست، بی نام، بی نشان، با سنگ مزاری که «شهید گمنام» نام گرفته، شهیدی که فرزند روحا... است. سن و سالش معلوم نیست، اسم ندارد، کسی نمیداند اهل کجا بوده...رزمندهای که بیپلاک پرکشیده سمت آسمان.

وجنگی که ادامه دارد
تقویمها، روزها و ساعتها اینجا بیاعتبارند. جنگ اینجا هنوز ادامه دارد، هنوز صدای سوت تیز خمپاره میپیچید توی سر، صدای مهیب انفجار مین، پرتاب ناگهانی تیغههای تیز ترکش، شلیک قبضههای کاتیوشا؛ آنوقت درست مثل همان روزها، همان لحظهها، فریاد یا حسین و اللهاکبر است که اوج میگیرد، بالا میرود و حاضران را دلتنگتر میکند.
قطعه سرداران بیپلاک جای غریبی است، کاجهای بلندش شاهدند که مادرها، مادرهای چشم انتظار شهدای جاویدالاثر، چطور به اینجا که میرسند، سر درددلشان باز میشود، چطور مینشینند یکی یکی سر مزارها، انگار که مزار هر شهید گمنام، مزار پسر خودشان باشد، همان عزیزی که با دست خودشان راهی جبهه نبردش کردهاند و حالا دلتنگی نبودنش را، ندیدنش را اینجا خالی میکنند.
رازش را کسی نمیداند، راز جمعیتی که به اینجا میرسند دلشان گرهگیر میشود، میشوند کفتر جلد این قطعه و پر نمیکشند از حوالی شهدای گمنام.
رازی که قطعه سرداران بی پلاک را با این کاجهای بلند و سر به فلک کشیده، با این فانوسهای رنگی روشن که بالای سر هر مزار، نشانی غریبی و دلتنگیاند، هیچوقت از جمعیت خالی نمیکند.
همیشه چند نفری هستند که بیایند و بین ردیف مزارها راه بروند و چشمشان نوشتههای روی سنگها را بخواند؛ نوشتههایی که همه به یک اسم میرسند، انگار همه یکی باشند، یک نفر باشند؛ شهید گمنام!
البوم عکس قطعه شهدای گمنام سرداران بی پلاک در ادامه مطلب...
#شهادت
#شهدای_گمنام
#سرداران_بی_پلاک
به نام خدا
بعضی از صالحان گفته اند:
قبر شریف حضرت رقيّه عليهاالسلام ویران شده بود؛ از این رو عده ای تصمیم گرفتند بدن مطهّر آن حضرت را از قبر بیرون آورند و قبر را به طور اصولی و محکم بازسازی کنند، امّا از هیبت حضرت رقيّه عليهاالسلام کسی جرأت نکرد وارد قبر شود و جنازه را بیرون آورد، تا اینکه یکی از منسوبان به خاندان امامت به نام «سیّد بن مرتضی» اعلام آمادگی کرد و وارد قبر شد. او پس از آنکه پارچه ای روی کفن و بدن مطهر حضرت رقيّه علیهالسلام انداخت و آن را با پارچه پیچید، دریافت که آن حضرت دختر کوچکی است، و پشتش بر اثر ضربات بسیاری مجروح شده است:
فاذا هی بنت صغیره و کان متنها مجروحاً من کثره الضرب[2]
او دختر کوچکی بود که کمرش از شدّت ضربه مجروح شده بود.
۱. معالی السبطین: 2/214.
زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ
عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ،
صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما
صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ
الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.